sarzamine mehr

اینجا همون سرزمین همیشگی ست، همون سرزمین مهربانی، سرزمین عشق ( ادامه وبلاگ سرزمین مهر در بلاگ اسپات)

sarzamine mehr

اینجا همون سرزمین همیشگی ست، همون سرزمین مهربانی، سرزمین عشق ( ادامه وبلاگ سرزمین مهر در بلاگ اسپات)

فکر کنم دیگه وقتش رسیده



سفر

برای متفاوت بودن، خودت باش

زمانی که همه آدمها شبیه هم هستند.

هنگامیکه همه چهره همدیگر را تقلید میکنن.

زمانیکه حتی عادت های هم را تقلید میکنند تا جدا از جمع نباشند.


تو بیگانه ای

تنها


زیرا میخواهی خودت باشی


"دوستت دارم برای اینکه متفاوتی، نه اینکه متفاوت، برای اینکه شبیه آنها نیستی"

بگرد تا بگردیم

احساس میکنم دوباره متولد شدم

قوی تر از قبل

یک نیروی بینهایت



برای همین امروز پیام شاد باش فرستادم تا گردش زیبایی رو کامل کنم

عادت کرده دوستش داشته باشی دوستیت را فراموش کرده

"رمز عبورم را بیاد داشته باش"


جمله ای که کنار فیلد پسورد نوشتست


اما من هیچوقت سیوش نمیکنم چون بعد یه مدتی، نه که تکرارش نمیکنم

فراموشش میکنم




NO THANKS

Please Do not Save My Password



دوست

زمانی میتونی خودت رو دوست بنامی که:

هیچ نیازی به دوستت نداشته باشی و تنها نیاز به دوست داشتن دوستت، در تو موج بزنه.


زمانی به دوستیش اعتماد کن که بدونی هیچ نیازی غیر دوستی بتـو نداره و اون لحظه ست که به جان بهش عشق بورز.


دوستی گفت: 

دوست واقعی اونه که وقتی میخوای باشه نه وقتی میخواد

بگفته اون: 

گاهی هم دوست واقعی اونه که زمانی که هیچ کس یادت نیست، اون تورو یاد کنه 


من از این دوستا دارم، که گاهی وقتا فکــر میکنــم توانم برای پاسخ به مهـرش خیلی کمه، برای همین قلبم رو توی دوتا دستم بهش هدیه کردم.


( بیش از این نداشتم )


آن روی سکه

آنقدر دوستت داشتم که تنها خوبیهایت را میدیدم

با رویای خوبیهای بی همتایت جان میگرفتم


تا اینکه

مرا نیمه تمام گذاشتی


حال تصمیم گرفته ام بدی هایت را هم ببینم

که دیگر تنوانی  نا تمامم بگذاری

که بدانم با تو کامل نمیشوم 


اما هنوز دوستت دارم

تو قطعه ای از من هستی

دلم میشکند وقتی مرا ناتمام میگذاری

سال نو مبارک

سال نو مبارک

دوباره به وبلاگم برگشتم نه اینکه دوستانم رو توی فیس بوک فراموش کنم، اما بیشتر اینجا خواهم بود، جایی که میتونم آزادانه بدون اینکه نگران این باشم که کسی منو لایک میکنه یا نه حرف بزنم و آنچه از دنیای پیرامونم بدست میارم با همه تقسیم کنم، از هر رویدادی برداشتم رو بنویسم، دوباره یاد قصه ها بیافتم، دوباره به آدمها بهتر نگاه کنم، "دوباره عشق ورزی کنم به هر چه در زمین و آسمان هست"


بنام خداوند


آرزو کردم بخشیدی

در ها بروم باز کردی

آنسوی مهر رو پیش چشمم نمایان کردی

خودم رو به خودم ثابت کردی

اولین سبزه بهار رو بدستم دادی

و بهارانه عیدی دادی و عیدی دادی و عیدی دادی با دستان خودت

و من تنها عیدی امسالم رو تنها از تو گرفتم

و چه زیبا بود


سپاس